برای من یاد گرفتن این قانون زمان زیادی برد، اما سرانجام به من ثابت شد که تو نمی توانی بیش از آنچه از هستی دریافت می کنی به آن بدهی. من سال های بسیاری را قربانی بی خبری از این قانون بودم. روزگار سختی بر من گذشت تا باور کردم اگر چیزی را به عنوان بها بدهم، چیزهای بیش تری بدست خواهم آورد. اما این رابطه واقعاً وجود دارد و نتیجه ی قانون ِ دادن و باز پس گرفتن است.
این ها نمونه های اندکی از شهادت های من هستند که وقتی چیزی را به کائنات می فرستم به کارشان می برم:
من این چیز را به پیش می فرستم و می دانم که با این کار هم فرستنده و هم گیرنده را سعادتمند می کنم.
عشق آسمانی، از طریق من، تمام چیزی را که من هستم، تمام چیزهایی را که می دهم، و تمام چیزهایی را که دریافت می کنم، پر برکت و چند برابر می کند.
من به تمام کسانی که امروز به آن ها برخورد می کنم افتخار می کنم، و در تمام آن ها تقدس را می بینم.
من می دانم که هستی خیر است، و من نیکی های خودم را به سویش می فرستم تا چند برابر شود.
---
فقط چیزهای خوب بده و فقط چیزهای خوب بگیر. این قانون اینطوری کار می کند. همیشه، بدون هیچ استثنایی. عالی نیست؟ما بسیار در این باره صحبت کرده ایم که چگونه دنیای بیرونی با اندیشههای درونی شما آفریده میشود. به نظر میآید درک این حقیقت برای مردم عامه سخت ترین چیز باشد. اما به هر حال همچنان حقیقت دارد.
حتی اگر تو و یا من آن را دوست نداشته باشیم...
ما دوست داریم باور کنیم که غیر ممکن است خودمان مسئول بروز بیماری، رنج و دردسر برای خودمان باشیم. بسیار راحت تر است که دولت، اقتصاد یا رئیسمان را سرزنش کنیم. یا بهانههای همیشه مورد علاقه: سرنوشت، تقدیر و شانس. اما این افکار ماست که بیچاره نگاه مان میدارد.
کلید ماجرا اینجاست:
ما از طریق رنج بردن و همینطور شادکامی می توانیم چیر یاد بگیریم. و به نظر میرسد بسیاری از ما از راه شادی کمی آهسته تر یاد میگیریم. بنابراین کائنات بیش تر برای ما درسهای رنجآلود میفرستد. اما اگر از آنها درس بگیری، لازم نیست کلاس را دوباره بگذرانی! خب، شما در این مورد چطور عمل میکنید؟
ر.گ
۱ اکتبر ۲۰۰۹
ما دربارهی اینکه تا چه حد سکوت برای پیشرفت شخصی مهم است، حرف زدهایم. اما دربارهی سر و صدا چی؟
این میتواند گاهی خوب باشد، اگر شما تنها کسی باشید که سر و صدا میکنید. آخرین باری که واقعاً با صدای بلند خندیده اید کِی بوده؟ آخرین باری که از شدت شادی لرزیده اید، یا با خوشحالی فریاد زده اید؟
ما یاد گرفته ایم که همیشه وقار خودمان را حفظ کنیم. مثل بزرگسالها رفتار کنیم؛ درست و مناسب. اما هر از چند گاهی خوب است که آزادانه خودمان را رها کنیم و دوباره مثل یک کودک عمل کنیم. چرا امروز امتحاناش نکنیم؟
ر.گ
30 سپتامبر 2009